پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

دومين ماهگردت مبارك دخترگلم

شادوين جون امروز به سلامتي 2 ماهتو تموم كردي ، شدي 60 روزه ، ايشا... كه مباركه اينم يه كيك برا دومين ماهگردت :     شادوين جون امروز به سلامتي 2 ماهتو تموم كردي ، شدي 60 روزه ، ايشا... كه مباركه اينم يه كيك برا دومين ماهگردت :     ولي از اونجايي كه فردا تعطيله ترسيدم از اينكه ببرم واكسنتو بزنن ، برا همين بهداشت بردنت موند برا شنبه .     حالا ميخوام رخداداي اين يه ماهه گذشته‌رو برات بنويسم : ٢ فروردين 92 - جمعه امروز با شمايي كه خانم گله باشي و بابايي ، رفتيم ديدوبازديد ، ظهر كه شد باهم رفتيم مگ‌برگر ، ناهار خورديم و رفتيم مغازه‌ي بابايي ، شما توي 33 روزگيت اولي...
29 فروردين 1392

عكساي 1 ماهگي

خيلي وقتا آرومي ، مثل اين عكس :     خيلي وقتا زبون در مياري ، مثل اين عكس :     خيلي وقتا زل ميزني به دوربين ، مثل اين عكس :     وقتي نميخواي ازت عكس بگيرم ميزني زير گريه ، مثل اين عكس :     بعضي وقتام لبخند نثارم ميكني ، مثل اين عكس :     بعضي وقتام موقع عكس گرفتن خسته ميشي و خميازه ميكشي ، مثل اين عكس :   ...
28 فروردين 1392

اولين پيك نيك شادوين جون

فندق كوچولوي من ، كوچول موچولوي من ، سلام من اين مطلبو تو پستاي قبلي نوشته بودم ولي نميدونم چرا حذف شده ، خب يه بار ديگه مينويسم فداي سرت . امروز شمايي كه 45 روزه باشي با جمع خانواده يعني مامان‌جون اينا و خانواده‌ي خاله‌ها دسته‌جمعي رفتيد پيك‌نيك ، آخه امروز سيزده بدر بود .     طبق رسم هرساله‌مون همگي دور هم رفتيم سيزده‌ بدر ، سيزده بدر امسال با مال هرسال يه تفاوت بزرگ داشت و اونم اينكه گل‌دختري مثل شما به جمعمون اضافه شده كه نورچشمي همه‌ست .     از شانست هوا هم خيلي خوب بود و بهمون خيلي هم خوش گذشت ولي از ترس اينكه نكنه مشكلي برات پيش بياد از اول تا آخر توي چادر موندي ، بچه‌هاي خاله‌ها هم هي به هواي شما مي‌اومدند توي...
13 فروردين 1392

چله ت مبارک شادوین جون

امروز ٤٠ روز از روزی که بدنیا اومدی گذشت ، ٤٠ روز گذشت از اولین در آغوشم گرفتنت ، ٤٠ روز گذشت از زندگی منو و بابایی شدن ، ٤٠ روز گذشت از همه‌ی هستی من شدن ؛ شدی ٤٠ روزه . مامانی نمیدونی از وقتی بدنیا اومدی ، همه‌چیمون شدی ، نبض‌مون با وجود تو میزنه ، نفس‌مون با گرمای نفس تو دمیدن میگیره ، وقتی خوابی یه جور دوست داشتنی هستی ، وقتی بیدار میشی صدبرابر دوست داشتنی‌تر میشی . نمیدونی بابایی با چه عشقی تورو روپاهاش میخوابونه ، هر چقدر میگم آخه بچه به این کوچیکی رو که رو پا نمیخوابونن ، قبول نمیکنه ، میگه اینجوری کیف میکنم . درسته بدخوابی شبا تا صبح بیداری و دمدمای صبح میخوابی ولی وقتی تو بغلم آروم میگیری و با عشق میخو...
8 فروردين 1392

شادوين و عيد 92

قشنگ مامان امروز ساعت 14:31:56 سال تحويل شد       دور هفت‌سين نشستيم ، يا مقلب خونديم ، دعا كرديم ، با همديگه عكس گرفتيم ، دور هفت‌سين ، عكساي دونفره ، سه‌نفره ...       بعدش رفتيم ديد و بازديد ، خونه‌ي مامان جون ، خاله‌ها ، فاميلا ... انقده كوچيكي كه از عيد امسال هيچ‌چي نفهميدي ، عيبي نداره ، عوضش تا عيد 93 ايشا... 13 ماهه شدي و حسابي بزرگ و شيطون ، اونموقع غوغا ميكني ايشا... ...
30 اسفند 1391

اولين ماهگردت مبارك عزيزم

شادوين جونم امروز به سلامتي يك ماهتو تموم كردي ماشا... حسابي بزرگ شدي ، ٣٠ روزه شدي ، خانوم شدي ، ناز و خوشگل شدي  اينم يه كيك برا اولين ماهگردت :       امشب چهارشنبه سوري بود ، چهارشنبه سوريت هم مبارك عزيزم       راستي تو پستاي قبلي يادم رفته بنويسم كه سه تا خال داري ؛ يكي پشت سرت ، سمت چپ ، يكي درست زيره پلك سمت چپت ، يكي هم رو زانوي چپت . ...
29 اسفند 1391

بدو تولد 2

١٢ اسفند 91 - شنبه شادوين جونم ديروز از خونه‌ي مامان جون برگشتيم خونه‌ي خودمون ، از اين به بعد قراره از صبح تا شب كه بابايي بياد خونه ، خودمون 2تايي سركنيم . صبح براي اولين بار بغلت گرفتم و باهم رفتيم بيرون ، آخه برا امروز وقت بهداشت داشتي ؛ وزنت شده 3.700 برات قطره مولتي ويتامين هم دادند . اينروزا يه كمي هم نفخ داري ، بيقراري ميكني . ١٢ اسفند 91 - شنبه شادوين جونم ديروز از خونه‌ي مامان جون برگشتيم خونه‌ي خودمون ، از اين به بعد قراره از صبح تا شب كه بابايي بياد خونه ، خودمون 2تايي سركنيم . صبح براي اولين بار بغلت گرفتم و باهم رفتيم بيرون ، آخه برا امروز وقت بهداشت داشتي ؛ وزنت شده 3.700 برات قطره مولتي ويتامين ...
24 اسفند 1391

بدو تولد 1

شادوين گلم توي اين پست ميخوام اتفاقايي كه توي يه ماهه گذشته رخ داده برات بنويسم از روزي كه از بيمارستان مرخص شديم تا ...   30 بهمن 91 صبح تو بيمارستان خاله مهين بردت طبقه پايين تا واكسنتو تزريق كنند خاله ميگفت انقدر گريه كردي ولي همينكه قطره‌رو ريختند توي دهنت شروع كردي به خوردن اون و ديگه گريه نكردي ، مامان بميره برات ، خيلي درد داشت ؟   شادوين گلم توي اين پست ميخوام اتفاقايي كه توي يه ماهه گذشته رخ داده برات بنويسم از روزي كه از بيمارستان مرخص شديم تا ...   30 بهمن 91 - 2 شنبه صبح تو بيمارستان خاله مهين بردت طبقه پايين تا واكسنتو تزريق كنند خاله ميگفت انقدر گريه كردي ولي همينكه قطره‌رو ريختند توي دهن...
10 اسفند 1391

خدا رو شكر ، شادوينم بدنيا اومد

٣٩ هفتگيه عزيزدلم : كودك شما حسابي چاق شده است ! او بين 2720 تا 3400 گرم وزن دارد و طول بدن او نيز بين 48.2 تا 50.8 سانتي متر است . او مي تواند خيلي محكم چنگ بيندازد كه اين را هم به زودي مي توانيد با انگشت خود امتحان كنيد ! اندامهاي او كاملا رشد كرده و در مكان نهايي خود قرار دارند . ولي ريه ها و مغز او هرچند به اندازه اي رشد كرده اند كه بتوانند فعاليت كنند اما تا زمان تولد و مدتي پس از آن نيز به رشد خود ادامه مي دهند . ٣٩ هفتگيه عزيزدلم : كودك شما حسابي چاق شده است ! او بين 2720 تا 3400 گرم وزن دارد و طول بدن او نيز بين 48.2 تا 50.8 سانتي متر است . او مي تواند خيلي محكم چنگ بيندازد كه اين را هم به زودي مي توانيد با انگشت خود امتحان كنيد...
29 بهمن 1391